سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زن همه‏اش بدى است و بدتر چیز او اینکه از او چاره نیست . [نهج البلاغه]

تاریخکده
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:0بازدید دیروز:1تعداد کل بازدید:21745

مهسا :: 87/12/26::  8:49 عصر

در‌مورد بنیاد جشن نوروز مطالب بیشماری بیان شده که در این‌جا

نمونه‌هایی از آنها را ذکر می‌نماییم


1. در روایات زرتشتی و بیشتر نویسندگان ایرانی و عرب و شاعران از‌جمله

فردوسی، بنیاد آن را به جمشید پادشاه پیشدادی نسبت می‌دهند و

می‌گویند: جمشید شاه تختی بساخت که دیوان آن‌را بدوش گرفته به هوا

بردند و به یک روزه از کوه دماوند به بابل فرود آوردند، مردم با مشاهده این

عمل در شگفت شدند و آن روز خاص را نوروز خواندند.


فردوسی می‌گوید:

چـو خــورشیــد تـابـان میــان هــوا
نشستــه برو شــــاه فـــرمـــــانـــروا

*
جهـــان انجمن شــد بر آن تخت او
شــگفتی فــرو مــانــده از بخت او

*
بــه جمشیــد بر گــوهـر افشـانـدنـد
مرآن روز راروز نوروز خــوانــدنــد

*
ســر ســال نـو هـرمـز فــــرودیـــن
بر آســـوده از رنـــج روی زمیـــن

*
بـــزرگان به شـــادی بیـــاراستنـــد
مـی و جـام و رامشگـران خواستنـد
چنیــن جــشن فــرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار


2. حکیم عمر خیام در نوروزنامه راجع به جشن نوروز می‌گوید:

 
از آن بوده است که آفتاب در هر 365 شبانه‌روز و ربعی به اول دقیقه حمل

 بازآید و چون جمشید از آن آگاهی یافت آن را نوروز نام نهاده پس از آن

پادشاهان و دیگر مردمان به او اقتدا کردند و آن روز را جشن گرفتند و به

جهانیان خبر دادند تا همگان آن را بدانند وآن تاریخ را نگاهدارند و

 بر پادشاهان واجب است که آیین و جشن و رسم ملوک را به‌جای

 آرند. از بهر مبارکی و خرمی‌کردن در اول سال هر‌کسی در نوروز

 جشن کند تا نوروز دیگر عمر در شادی گذراندند.


3. این فصل «فروردگان» است که جشن‌آوری اجداد و نیاکان بود

 و چنان می‌پنداشتند که در پنج شب متوالی، ارواح طیبه مردگان،

 برای دیدار وضع زندگی و احوال باز ماندگان به زمین فرود آمده و

 در خانه و آشیانه خویش مشغول تماشا و سرکشی می‌شوند

، اگر خانه تمیز و پاک بود، ارواح مسرور بر می‌گردند، اما در غیر

 این صورت، آنان غمگین و ناراحت بر‌می‌گردند.


4. روایتی دیگر می‌گوید که نیشکر را جمشید(2)، در این روز

 پیدا کرد و مردم از کشف و خاصیت آن متحیر شدند. سپس

جمشید دستور داد تا از شهد آن شکر ساختند و به مردم

هدیه دادند. آن روز را «نوروز» نامیدند.


5. می‌گویند: اهریمن، بلای خشکسالی و قحطی را بر کره

 زمین فرو نشانید، اما جمشید به جنگ با اهریمن پرداخت

وعاقبت اورا شکست داد. آن‌گاه خشکسالی و قحطی را از

ریشه خشکانید و به زمین باز گشت. با بازگشت وی، درختان

و هرنهال و چوب خشکی سبز شد. بسا مردم این روز را

«نوروز» خواندند و هر کس به یمن و مبارکی، در تشتی جو

 کاشت و این رسم سبزی نشانیدن درایام نوروز از آن زمان

تا به امروز باقی مانده است.


6. بیرونی در آثار الباقیه‌(3) می‌نویسد: «از آداب جشن نوروز این

 بود که در صحن هر‌خانه به هفت ستون، هفت رقم از غلات

 می‌کاشتند و هر‌یک از آنها که بهتر می‌رویید، دلیل ترقی و

خوبی آن نوع غله می‌دانستند».
در المحاسن و الاضداد نوشته شده: «بیست و پنج روز قبل

 از نوروز در صحن کاخ سلطنتی، دوازده ستون از خشت خام

 برپا می‌شد که بر هر‌یک از آنها یکی از حبوبات را می‌کاشتند

 و آنها را نمی‌چیدند مگر با نغمه‌سرایی و خواندن آواز. در

ششمین روز نوروز این حبوب را می‌کندند و در مجلس

پراکنده می‌نمودند وتا شانزدهم فروردین که مهر روز نام

دارد آن را جمع نمی‌کردند(4).


تقسیم روزهای ماه فروردین:

در عهد باستان مراسم جشن نوروز به مدت 21‌روز برگزار

 می‌گردید که در هر روز برنامه‌یی خاص انجام می‌گرفت.


1. از اول تا روز سوم برای دید و بازدید خویشاوندان و بزرگان.

 
2. از روز سوم الی روز ششم فروردین، دید و بازدید همگانی

 و برگزاری جشن رپیثون.
3. از روز ششم الی روز نهم، برای اجرای جشن خوردادگان.


4. از روز نهم الی سیزدهم، بار عام شاهی برای پذیرفتن

عموم طبقات هر یک به‌نوبه خود بود.


5. ازروز سیزدهم الی روز نوزدهم، برای تفریحگاههای

 خارج از شهر.
6. ازروز نوزدهم الی بیست و یکم، برای اجرای مراسم

جشن فروردگان
7. روز بیست و یکم پایان جشن و مخصوص تفریح و

گردش در خارج از شهر است(5).
در یک تقسیم‌بندی دیگر، فروردین به شش قسمت تقسیم

 می‌گردید:
1. پنج روز اول به پادشاه و اشراف مربوط بود و آنها جشن

 ویژه داشتند.
2. پنج روز دوم برای بخشش اموال ودریافت هدایای نوروزی

 از طرف پادشاه.
3. پنج روز سوم متعلق به خدمتگزاران بود.


4. چهارمین پنج روز به خواص تعلق داشت.
5. پنج روز پنجم به لشکریان.


6. ششمین قسمت پنج روزه به رعایا اختصاص داشت(6).


این تقسیم‌بندی به قول جاحظ در المحاسن الاضد زمان

جمشید و به قول بیرونی در آثارالباقیه بعد از جمشید و

 بنا به نظر ذبیح‌الله صفا در زمان ساسانیان معمول بوده است.


نقسیم‌بندی دیگر هم وجود داشته است که به نوروز خاصه

 و نوروز عامه تقسیم می‌شده. پنج روز اول را نوروز عامه

 و بقیه روزهای نوروز را نوروز خاصه می‌گفتند.


نوروز در عهد هخامنشیان و ساسانیان

در تخت‌جمشید در آغاز سال نو بهاری، مراسم عظیمی

 برگزار می‌شد. در این مراسم شاه، نمایندگان هر قوم و

 ملت را به حضور می‌پذیرفت و هدایایی از سوی آنان

دریافت می‌کرد. حجاریهای باقیمانده در تخت‌جمشید

 حاکی از برگزاری این جشن است(7).
جشن نوروز در زمان ساسانیان بیش از همه زمانها

از رونق و شکوه بهره‌مند بود، به‌طوری که هدایایی که

شاهان ساسانی در مدت جشن دریافت می‌کردند،

در آمد بسیار مهمی بود، و برای یک ماه فروردین ادامه

 داشته است. ابوریحان بیرونی می‌گوید:


«گویند کسی که دو نوروز را(نوروز عامه وخاصه) بهم

 متصل نمود هرمز پور شاپور پهلوان است که او هم

 ایامی را که میان این دو عید بود عید گرفت.


بیرونی در آثارالبلاغه می‌نویسد: «روز ششم فروردین

 نوروز بزرگ است و نزد ایرانیان جشن بزرگ می‌باشد.

 گویند خداوند در این روز مشتری بیافرید و فرخنده‌ترین

 ساعتهای آن روز ساعت مشتری است. زرتشتیان

 می‌گویند زردتشت در این روز توفیق یافت که با خداوند

 مناجات کند و کیخسرو در این روز به آسمان عروج کرد و

در این روز برای ساکنان کره زمین سعادت قسمت می‌کنند

 و از این‌جاست که ایرانیان این روز را امید نام نهاده‌اند».


در برهان قاطع چنین می‌نویسد: «… و نوروز خاصه روزی

است که نام آن روز خرداد است و آن روز ششم فروردین

ماه می‌باشد و در آن روز هم جمشید بر تخت نشست

 و خاصان را طلبید و رسمهایی نیکو گذاشت و گفت:

 «خدای متعال شما را خلق کرده است، باید که به آبهای

 پاکیزه تن بشویید و غسل کنید و به سجده و شکر او

مشغول باشید و هر سال در این روز به همین

دستور عمل نمایید». و این روز را بنابراین نوروز

 خاصه خوانند و گویند آکاسره هر‌سال از نوروز

عامه تا نوروز خاصه که 6 روز باشد حاجتهای

 مردمان را آزاد کردندی و مجرمان را عفو فرمودندی و به شادی مشغول بودندی».
در روز ششم که جشن نوروز خاصه بود، شاه در قصر

 با محرمان خود به شادمانی می‌پرداختند و این ایام تیره

پادشاه و نزدیکان او بود و از شوکت نزهت خاصی

برخوردار بوده است. از آداب این روز فال کوزه است،

 بدین ترتیب که یک روز قبل از جشن از اهالی خانه و دوستان

 و آنهایی که میل دارند در فال شرکت کنند، چیزهایی

 کوچکی می‌گیرند و آن را با پارچه سبز می‌پیچند و در یک

کوزه نو می‌اندازند و در کوزه را می‌بندند و در میان درخت

 «مورد»، همان درختی که به اهورامزدا تعلق دارد،

 می‌گذارند. بعد از چند ساعتی کوزه را بر می‌دارند و

 آن را در آتش بخور می‌دهند و بعد به دست دختری

 نابالغ می‌دهند و او یک یک از لوازم و اشیاء داخل کوزه

 را به دست می‌گیرد و منتظر می‌شود تا سایرین

 (یک نفر) شعر از بر بخواند. آن‌گاه که چکامه خوانده

می‌شود و وصف حال صاحب اثاثیه معلوم می‌شود،

 اشیاء را از درون کوزه، بیرون می‌آورد و به صاحب آن تحویل می‌دهد.

                                  نوروزتان خجسته باد  


مهسا :: 87/6/31::  12:3 عصر

سلام دوستان

امروز با یه مطلب در باره ی تطابق کوروش بزرگ و ذوالقرنین اومدم

امیدوارم خوشتون بیاد... این مطلب  چند سال پیش به اثبات رسیده

و در تفسیر المیزان و نمونه نوشته ی علامه طباطبایی و در کتب

 برخی از مراجع و دانشمندان دیگر به درستی ان اشاره کرده...

تورات:در تورات ، کتاب مقدس یهودیان ، کوروش به عنوان ناجی قوم یهود به دفعات ذکر شده است . و این افتخاری برای ما ایرانیان است.

در تورات فصلی است که به دانیال نبی(Daniel )( که مرقد مطهرشان در شوش است ) نسبت

داده شده و آن را سفر دانیال می نامند. در  ایام اسارت بنی اسرائیل ? بلا و بیچارگی در آنها

افتاده بود ? شهرهایشان خراب و قومیت آنان متزلزل گردید و معبد مقدسی که مورد تکریم آنها

 بود بدست بابلیان افتاد . یهود از این واقعه بی اندازه غمگین و نا امید شده و نمی دانستند چه

وقت ? چگونه و به دست چه کسی از این شب سیاه اسارت رها می شود. چنین بر می آید که

 در آن روزهای سیاه ? دانیال پیغمبر ظهور می نماید و با پیش بینی ها  ? تعبیر خواب  و

غیبگویی های عجیب خود به پادشاهان بابل نزدیک می شود . سلاطین او را به دربار خود راه

داده گرامی داشتند و بالا دست غیبگویان و ساحران نشاندند .


رویای دانیال که حاوی خبر آزادی یهود است بدین صورت است که:در سال سوم از جلوس

پادشاه "بیلش فر" من در شهر "سوس هیرا" از نواحی عیلام در کنار رود" اولائی" بودم برای

 بار دوم رویایی به نظر من رسید . در این رویا دیدم که قوچی در کنار رود ایستاده و دو شاخ بلند

 دارد ? این دو شاخ یکی بطرف پشت او خم شده بود ? قوچ با دو شاخ خود غرب و شرق و

جنوب را شخم می کرد و می کند . هیچ حیوانی نبود که در برابر او ایستادگی کند . بنابراین

هرچه می خواست می کرد . در همین حال که من در فکر انجام کار این قوچ بودم متوجه شدم

 که یک بز کوهی از طرف مغرب در حالی که زمین را با شاخ خود می کند پیش می آید ? میان

 پیشانی این بز یک شاخ بزرگ و عجیب کاملا پیدا بود . کم کم بز کوهی به قوچ دو شاخ نزدیک

شد و سپس خشمناک بر او تاخت و در این حمله دو شاخ او را شکست و قوچ  دو شاخ در برابر

 او از مقاومت عاجز ماند . کسی هم نبود که قوچ را از چنگالش رهایی دهد . (( سفر دانیال ?-

? ))
آنگاه همین کتاب از قول دانیال می گوید : جبرئیل بر او نازل شد و رویای دانیال را بدین نحو

تفسیر کرد که : قوچ ذوالقرنین نماینده اتحاد دو گروه ماد و پارس است . یک نفر پادشاه قوی بر

 این دو کشور حکمرانی می کند . بطوری که هیچ دولتی قادر به مقاومت در برابر او نخواهد

بود . اما بز کوهی یک شاخ که بعد از قوچ پیدا شده مقصود از آن ممکلت یونان است و شاخ

برجسته میان پیشانی او دلالت بر اولین پادشاه آن سرزمین می کند . (( ??-?? ))


به روایت تورات ? این  پیش گوئی دو کشور ماد و پارس را با دو شاخ مجسم می کند و وقتی که

 این دو یکی و متحد شدند شخصیت آن دو کشور به یک قوچ دو شاخ( قوچ ذوالقرنین )نماینده

شده است . آن بز کوهی تک شاخ که این قوچ را مقهور خواهد کرد به اسکندر تعبیر شده و

اوست که بالاخره توانست سالها پس از کوروش آخرین پادشاه هخامنشی را شکست دهد.

چیزی که لازم به تذکر است این است که کلمه قرن در زبان عربی و عبری هر دو یکی است و

وصف این قوچ که به زبان عربی ذوالقرنین(صاحب دو شاخ) می شود در زبان عبری به لوقرانیم

آمده که همان معنای ذوالقرنین را می دهد. در رویای دانیال به یهود بشارت داده شده که پایان

دوره اسارت و بردگی و آغاز زندگی آزاد و آبرومند آنان روزی خواهد بود که شخصیت ذوالقرنین

 پدیدار شود یعنی دو کشور ماد و پارس با هم متحد شده با بابل به دشمنی برخاسته و یهودیان

 را آزادی بخشد . چند سال پس از پیشگوئی دانیال ? این پادشاه که ایرانیان او را کوروش ?

 یونانیان سایرس و یهودیان خوروش می نامند ظهور کرد . دو کشور ماد و پارس را متحد ساخت

و بعد به بابل هجوم برد و بدون زد و خورد به آن شهر وارد شد ? آنان را به کنعان (فلسطین

امروزی) باز گرداند و معبد مقدس را بنا کرد.


در تورات باز غیر از سفر دانیال در دو سفر دیگر(  یشعاه ?  یرمیاه ) نیز پیشگوئی هایی هست

که در سفر اول نام کوروش عینا آ مده است (در صورت عبری "خوروش" ). داستانهای دیگری

غیر از داستان فتح بابل در مورد کوروش در تورات آمده است که در متن آنها به قوم وحشی

"گوگ و ماگوگ"(در عربی یاجوج و ماجوج) اشاره شده است ? که علاقمندان می توانند برای

مطالعه آنها به تورات مراجعه کنند. از کوروش در کتب آسمانی و تاریخی همواره به نیکی

یادشده است .ضمنا یادآور می شویم که یادی از اسکندر مقدونی در  تورات نیست.

 

حکاکی انسان بالدار در پاسارگاد(Pasargade) که حدود یک و نیم قرن پیش توسط

باستانشناسان غربی کشف شد ظاهرا  وجه تقدس کوروش را در نظر مردم آن زمان یادآور می

 شود. در بالای این اثر به سه زبان زنده آن دوران نوشته شده بود " من کوروش پادشاه

ایرانم ..." که امروز کاملا از بین رفته اما اسنادِ آن موجود است . سبک هنری خاص این اثر

مربوط به دوره قبل از تخت جمشید است . به شاخها( قرن ) دقت کنید که نمادهای عجیبی را

در بر گرفته اند.

قرآن کریم:

بسم الله الرحمن الرحیم

و یسئلونک عن ذى القرنین قل ساتلوا علیکم منه ذکرا.

اگرچه نام  کوروش در قرآن(Qur"an) صراحتا برده نشده اما شواهد و قرائن تاریخی و مذهبی و

 منطقی بسیاری نشان از این حقیقت دارد که  ذوالقرنین قرآن همان کوروش کبیر است و این

افتخاری دیگر برای ما ایرانیان رقم می زند. البته مسکوت ماندن این مسئله ریشه های تاریخی

 و سیاسی فراوان دارد. در قرون اولیه پس از اسلام ? بسیاری از دانشمندان ایرانی به اشتباه

ذوالقرنین را " اسکندر" تفسیر کرده اند ? اما بعدها ثابت شد که ذوالقرنین قرآن ? بنا بر آیات خود

 قرآن ? قطعا اسکندر نیست.  مفسران عصر جدید از جمله  مولانا ابوالکلام محیی الدین احمد 

آزاد ( ????-????) وزیر فرهنگ سابق کشور هند و از نزدیکان گاندی در تفسیر معروفش به 

اردو بنام « ترجمان قرآن » ( که استاد باستانی پاریزی رساله او را با شرح و بسط لازم به

فارسی ترجمه کرده : « ذوالقرنین یا کوروش کبیر» ) ? مفسر بزرگ حضرت علامه طباطبائی

صاحب المیزان و آیت الله مکارم شیرازی صاحب تفسیر نمونه ، و بعضی از قرآن پژوهان از

جمله شادروان خزائمی صاحب « اعلام القرآن » و زبانشناس بزرگ معاصر آقای دکتر فریدون

بدره ای در کتاب « کوروش کبیر در قرآن مجید و عهد عتیق » و بسیاری دیگر ? هر یک

به نوعی درباره ذوالقرنین تحقیقات علمی به انجام رسانیده اند که یکی بودن ذوالقرنین قرآن

کریم و کوروش از آنها نتیجه گیری می شود.

 

در سوره کهف آیات ?? تا ?? به نام و بعضی اعمال ذوالقرنین و ویژگیهای شخصیت وی اشاره

شده است .  در قرآن از ذوالقرنین به نیکی یاد شده است و داستان او در قرآن شامل چند بخش اصلی است:

مُلک حق در روی زمین به حکم خدا: و از تو اى پیامبر درباره ذو القرنین سؤال مى‏کنند، در 

پاسخ ایشان بگو به زودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو مى‏کنم. ما او را در روى

زمین قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم. ذو القرنین از این امکانات استفاده کرد و راه سفر را در پیش گرفت.

 سفر به غرب دنیا:  تا به غروبگاه آفتاب رسید. در آنجا چنین در نظرش مجسم شد که

خورشید در چشمه یا دریایى تیره و گل‏آلود فرو مى‏رود و در آنجا مردمى را دید که ترکیبی از

انسان‏هاى نیک و بد بودند. گفتیم اى ذو القرنین، آیا مى‏خواهى مردمان بدشان را مجازات کنى

، یا روش نیکویى در مورد آن‏ها انتخاب مى‏نمایى؟ ذو القرنین گفت: ما کسى را که ستم ورزیده

مجازات خواهیم کرد; سپس او به سوى پروردگارش باز مى‏گردد و خداوند او را مجازاتى

شدیدتر خواهد نمود. و اما کسى که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نیکوتر از

استحقاقش خواهد داشت و ما به فرمان خود، او را به کارى آسان واخواهیم داشت.

سفر به شرق دنیا: سپس بار دیگر از وسایلى که در اختیار داشت به درستی استفاده کرد

 و به طرف مشرق حرکت نمود. همچنان به راه خود به طرف مشرق ادامه داد تا به صحرایى

 نزدیک به محل طلوع خورشید رسید. در آنجا دید که خورشید بر جمعیتى طلوع مى‏کند که

برایشان در برابر تابش آفتاب، هیچ‏گونه پوشش و سایبانى قرار نداده بودیم.(ظاهرا این قوم

ابتدایی صحرانشین فن ساخت لباس و خانه نداشتند)آرى، ذو القرنین این چنین بود! و ما به

خوبى از امکانات و فعالیت‏هاى او آگاه بودیم. 

 سفر به طرف کوه‏هاى یاجوج و ماجوج: باز از وسایل مهمى که در اختیار داشت استفاده کرد و

 به قصد سفر حرکت نمود. همچنان راه خود را ادامه داد تا به میان دو کوه رسید و در کنار آن د

و کوه ، قومى را یافت که هیچ سخنى را نمى‏فهمیدند(خیلى ساده لوح بودند)آن گروه - وقتى

 ذو القرنین را با آن شوکت و توانایى دیدند - به او گفتند: اى ذو القرنین، طایفه یاجوج و ماجوج

در این سرزمین فساد مى‏کنند، آیا حاضرى خراجی از ما بگیرى و میان ما و آن‏ها سدى ایجاد

نمایى؟! ذو القرنین در پاسخ آنان گفت: اموال و امکاناتى که پروردگارم در اختیارم گذاشته ، از

آنچه شما پیشنهاد مى‏کنید بهتر است. بنابراین من از شما اجر و مزد نمى‏خواهم! فقط مرا با

نیروى انسانى کمک کنید تا میان شما و آن‏ها سد محکمى ایجاد نمایم!

 

ساختن سد : در ابتداى کار سدسازى، ذو القرنین چنین دستور داد: قطعات بزرگ آهن برایم

بیاورید و آن‏ها را روى هم بچینید تا اینکه کاملا میان دو کوه را بپوشانند. بعد گفت: در اطراف آن

آتش بیفروزید و در آن بدمید. آنان چنین کردند تا قطعات آهن سرخ و گداخته گردید. اکنون مس

 مذاب برایم بیاورید تا روى این بریزم!(ساخت چنین سدی در آن زمان از فن آوری بسیار بالایی

 برخوردار بوده است) و به این ترتیب، سدى آهنین در مقابل یاجوج و ماجوج ایجاد کرد،پس از

آن دیگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روى آن عبور کرده یا راه نفوذ و حفره‏اى در آن ایجاد کنن

د. ذو القرنین در پایان کار سد گفت: این سد خود نعمت و رحمتى از پروردگار من است! گمانکنید

 این یک سد جاودانى و ابدى است، بلکه آن زمان که وعده پروردگارم فرارسد، آن را در هم

مى‏کوبد و به یک سرزمین صاف و هموار مبدل مى‏سازد و وعده پروردگارم حق است و تحقق

خواهد یافت.

                             دلایل تطابق کورش و ذوالقرنین

با توجه به تفاسیر این آیات توسط دانشمندان برجسته علوم قرآنی ، علت نزول آیات در جدال

قریش و پیامبر(ص) و در نظر داشتن روایات توراتی و آشنایی یهود با کوروش ، و قیاس تاریخی

 شخصیت کوروش با دیگر فرمانروایان(مثلا اسکندر مقدونی)چنین بر می آید که ذوالقرنین قرآن

 همان ذوالقرنین تورات یعنی کوروش کبیر شاهنشاه ایران می باشد. که در زیر اختصارا به این مقایسه ها می پردازیم:

از آیات قوق چنین برداشت میشود که اول ذی القرنین مردى مؤمن به خداوند و روز قیامت و

متدین به دین حق بوده است. در قرآن مستقیما به نبوت او اشاره نشده است پس در نبوت او

شک است. اما احادیثی در دست است که به نوعی ختی تایید نبوت ذوالقرنین نیز هست. از

امام محمد باقر(ع) روایت است که خداوند هیچ پیامبری را به سلطنت مبعوث نگردانید به جز

چهارکس پس از زمان نوح: اول ایشان ذوالقرنین است و دیگر داوود و سلیمان و یوسف. از تاریخ

 نیز چنین بر می آید که کوروش فردی موحد و خداپرست  و انسان دوست بوده است.

ذوالقرنین قرآن اگر بر قومی مسلط می شد به عدالت با آنان رفتار می کرد و کوروش هم

همینطور . بنا به قول هرودوت مورخ شهیر یونانی « کوروش فرمان داد تا سپاهیانش جز به

روی جنگجویان شمشیر نکشند و هر سرباز دشمن که نیزه خود را خم کند نکشند ، طوریکه

توده ملت ، مصائب جنگ را احساس نکردند » و حتی بر پادشاهان اسیر از جمله کروزوس

پادشاه تجاوزگر  لیدیه رحم اورد و او را بخشید و از ملتزمان رکاب خویش قرار داد . کوروش

پادشاهی سخی و کریم و ملایم بود و حرص مال اندوزی نداشت. اما این موارد از نظر

تاریخی در مورد اسکندر صدق نمی کند و غیرممکن است که در قرآن کریم از فردی

خورشیدپرست و خونریز به نیکی یاد شود.

 

دوم- به تصریح قرآن شروع لشکر کشی ذوالقرنین به سمت غرب بوده است. و حال

آنکه مسیر لشکر کشی اسکندر از غرب به شرق بوده است.

سوم ذوالقرنین پس از لشکر کشی به مغرب ، متوجه سمت مشرق شده و به سمت

مشرق لشکر کشی کرده است که از نقطه نظر تاریخی با لشکر کشی کوروش به مکران و

 سیستان و حدود و حوالی بلخ انطباق دارد و ظن قوی این است که کوروش در این سفر ، بلاد

 سند را هم فتح کرده است و ایرانیان ، سند را هند می نامیده اند و از این جهت در کتیبه

داریوش ، نام هند نیز در میان نامهای ممالک بیست و هشت گانه مفتوحه ذکر شده است.

چهارم ذوالقرنین قرآن با قومی وحشی یاجوج و ماجوج  مواجه شده است و این با رفتن

کوروش به سمت شمال و کوههای قفقاز و نبرد با اقوام وحشی « سکا » انطباق دارد. در اینجا

 کوروش اقوام وحشی را عقب راند و در معبر « داریال » ( تنگه داریول ) که معبری بوده است

 که از آن راه به اقوام مجاور تعدی و تجاوز می کردند ، سدی با آهن و مس می سازد و شک

نیست که این دیوار همان سدی است که کوروش بنا نهاده است.

این سد در منابع قدیمی ارمنی "بهاک گورائی" (????? ??????) یا "کابان گورائی" خوانده

شده است که به معنای "دربند کوروش" یا "گذرگاه کوروش" هستند که این دلیلی است بر

اینکه کوروش آن سد را ساخته است. در منابع گرجی به آن سد، دروازه آهنین می گویند. رود

کورا (Kura) که در نزدیکی این سد جریان دارد نیز از قدیم با نام کورا شناخته می شد که از نام

 کوروش اقتباس شده است. یونانیان به این رود سایرس (Cyrus) می گفتند، که یونانی شده

نام کوروش است. این دلایل برای اثبات اینکه این سد را کوروش ساخته است کافی به نظر می رسند.

 پنجم اینکه اخیرا در پاسارگاد مجسمه ای پیدا شد که شک همه را به یقین تبدیل کرد.

این مجسمه دارای دو شاخ در بالای سرش است که با ذوالقرنین منطبق است.زیرا

میگفتند ذوالقرنین تاجی بر سر داشت که روی ان دو شاخ بود.


مهسا :: 87/6/13::  12:47 عصر

سلام امروز با یه مطلب توپ در باره ی ایران باستان از زبان فلاسفه ی غربی اومدم.

واقعا غربی ها کورش و ایران باستان رو بهتراز ما میشناسن...

 چی میشد اگه ما هم یه خرده مثل کورش بودیم؟

 

 

                                                 ***

کورش هر احترامی را که در خور مادری بود به مادرش روا

میداشت و در هنگام مرگ به فرزندانش نصیحت کرد در هر

 کار فرمانبردار مادر  خویش باشند.(گزنفون)

                                                   ***

در دربار سلطنتی ایران باستان حکم اکید بود که هیچگونه

 منسوجات و محصولات خارجی نبایدروی میز پادشاه باشد.(دینون)

                                                   ***

در نزد ایرانیان هر نقطه که پاک بود برازندگی ستایشگاه خداوند را دارا بود.(استرابون)

                                                  ***

پایداریدر دوستی ووفاداری یکی از صفات لازمه ی ایرانیان بود.داریوش بزرگ همیشه به این

صفت افتخار داشت چنانکه بر دخمه اش نیز منقور است.(هرودوت)

                                                 ***

ایرانیان در حفظ اسرار سیاسی فوق العاده استقامت داشتند.

نه ترس بر ایشان غلبه میکرد و نه رشوه میتوانست بر ایشان غلبه کند.(کوریتوس)

                                               ***

کورش بزرگ عقیده داشت ملل مغلوب را باید با یک توجه خاص

مجذوب و متعجب ساخت.به این علت بود که او و سایر بزرگان

 و اشراف دربار ماد را اختیار کرده بودند.(گزنفون)

                                                  ***

کوروش یک نابغه ی فوق العاده بود. او یک آمال مقدس و عالی ای

داشت که مخصوص روح ایرانی است.کورش دوست عالم

 انسانیت و طالب حکمت و قوی اراده و راست و درست بود.(گزنفون)

 

                                                              ***

درود بر روان پاک کوروش  ابر مرد تاریخ

 


مهسا :: 87/6/10::  5:9 عصر

  • من داریوش،شاه بزرگ، شاه، شاه پارس، شاه سرزمین‌ها
  • (کشورها)، پسر وشتاسب، نوه ارشام هخامنشی هستم. پدر
  • من وشتاسب، پدر وشتاسب ارشام، پدرارشام اریارمن، پدر
  • اریارمن چیش پیش و پدر چیش پیش هخامنش بود.
  • ما بدلیل این که از دیرگاهان از خاندانی اصیل و شاهانه بودیم
  • هخامنشی خوانده شدیم .? نفر از خاندان ما پیش از این شاه
  • بوده‌اند و من نهمین هستم. ما ? نفر پشت سر هم شاه بوده و
  • هستیم. به خواست اهورامزدا من شاه هستم واو شاهی را
  • به من هدیه داد.
  • ای که این نوشته‌ها و این نقش‌ها را که من تهیه کرده‌ام
  • می‌بینی از آنها حفاظت و مراقبت کن.
  • اگر تا زمانی که توانایی داری از این نوشته‌ها و نقش‌ها
  • مراقبت کنی اهورامزدا یارت باد و دودمان و زندگیت بسیار
  •  باشد و همه کارهایت مورد قبول اهورامزدا باشد.
  • امیدوارم اگر این نوشته‌ها و نقش‌ها رادر هنگام توانایی
  • مراقبت و حفاظت نکنی اهورامزدا یارت نباشد و دودمانت تباه
  • باشد و انچه می‌کنی اهورامزدا ضایع کند.

  • مهسا :: 87/6/10::  5:8 عصر

    پیامبر اکرم (ص)می فرماید:اگر علم و دانش در ثریا باشد مردمانی از سرزمین پارس به سوی آن می شتابند.

     در برابر کوه نقش رستم، در قسمتی گود، ساختمان مکعب بسیار زیبایی قرار داد که آن را


    کعبه زرتشت، پیامبر ایران باستان می نامند.این ساختمان بسیار هنرمندانه از قطعات بزرگ


    سنگ، بنا شده است. مهارت و دقتی که در برش و حجاری سنگ های حجیم سفید و سیاه


    به کار رفته است، استادی هنرمندان و سبک معماری دوران هخامنشی را به خوبی نشان

     

    میدهد. یک ردیف پلکان در جلوی این بنا وجود داشت. از میان این ?? پله، پله های بالایی


    توسط افراد ناآگاه تخریب شده است. در بالای ساختمان کعبه زرتشت، اتاقی در اندازه


    ?/?×?/? متر وجود دارد که نظریات مختلفی توسط سیاحان، مورخان و ... درباره آن ابراز

    شده است. برخی از مورخان ذکر کرده اند؛ کتاب اوستا که بر دوازده هزار پوست گاو نوشته

     

    شده بود، در این اتاق نگاهداری می شد. گروهی دیگر بر این باورند که این اتاق آرامگاه


    بردیا، پسر کورش بود که به وسیله برادرش کمبوجیه کشته شد. تنی چند از مستشرقان


    بر این عقیده اند که آتش مقدس در این اتاق نگاهداری می شد. اخیراً نیز اظهار شده است


    که این بنا رصد خانه بود. در دوران ساسانی در این اتاق اسناد بسیار مهم دولتی نگاهداری

    می شد. کتیبه ای ساسانی به سهزبان پارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) ،  پهلوی پارتی ،


    و یونانی در اطراف این ساختمان هخامنشی حک شده است. بحث اصلی این کتیبه ها،


    وقایع تاریخی دوران شاپور اول در جریان جنگ ایران و روم است که در آن "والرین" ، امپراتور

    روم شکست خورد و در ???م. در بیشابور زندانی شد.


    کتیبه دیگر در زیر کتیبه شاپور اول و به زبان پهلوی اشکانی و ??سطر، به دستور کرتیر موبد

    موبدان نقش شده است. کرتیر ضمن معرفی خود و القابش به شرح خدماتی که در راه دین


     زرتشت انجام داده ، پرداخته و از رسیدنش به جایگاه موبد بزرگ و دادور تمام کشور و


    سرپرستی معبد آناهیتا سخن رانده است.


    مهسا :: 87/5/27::  12:16 عصر

     



    لیست کل یادداشت های این وبلاگ