سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اى اسیران آز باز ایستید که گراینده دنیا را آن هنگام بیم فرا آید که بلاهاى روزگار دندان به هم ساید . مردم کار ترتیب خود را خود برانید و نفس خود را از عادتها که بدان حریص است باز گردانید [نهج البلاغه]

تاریخکده
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:1بازدید دیروز:1تعداد کل بازدید:21762

مهسا :: 87/12/26::  8:49 عصر

در‌مورد بنیاد جشن نوروز مطالب بیشماری بیان شده که در این‌جا

نمونه‌هایی از آنها را ذکر می‌نماییم


1. در روایات زرتشتی و بیشتر نویسندگان ایرانی و عرب و شاعران از‌جمله

فردوسی، بنیاد آن را به جمشید پادشاه پیشدادی نسبت می‌دهند و

می‌گویند: جمشید شاه تختی بساخت که دیوان آن‌را بدوش گرفته به هوا

بردند و به یک روزه از کوه دماوند به بابل فرود آوردند، مردم با مشاهده این

عمل در شگفت شدند و آن روز خاص را نوروز خواندند.


فردوسی می‌گوید:

چـو خــورشیــد تـابـان میــان هــوا
نشستــه برو شــــاه فـــرمـــــانـــروا

*
جهـــان انجمن شــد بر آن تخت او
شــگفتی فــرو مــانــده از بخت او

*
بــه جمشیــد بر گــوهـر افشـانـدنـد
مرآن روز راروز نوروز خــوانــدنــد

*
ســر ســال نـو هـرمـز فــــرودیـــن
بر آســـوده از رنـــج روی زمیـــن

*
بـــزرگان به شـــادی بیـــاراستنـــد
مـی و جـام و رامشگـران خواستنـد
چنیــن جــشن فــرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار


2. حکیم عمر خیام در نوروزنامه راجع به جشن نوروز می‌گوید:

 
از آن بوده است که آفتاب در هر 365 شبانه‌روز و ربعی به اول دقیقه حمل

 بازآید و چون جمشید از آن آگاهی یافت آن را نوروز نام نهاده پس از آن

پادشاهان و دیگر مردمان به او اقتدا کردند و آن روز را جشن گرفتند و به

جهانیان خبر دادند تا همگان آن را بدانند وآن تاریخ را نگاهدارند و

 بر پادشاهان واجب است که آیین و جشن و رسم ملوک را به‌جای

 آرند. از بهر مبارکی و خرمی‌کردن در اول سال هر‌کسی در نوروز

 جشن کند تا نوروز دیگر عمر در شادی گذراندند.


3. این فصل «فروردگان» است که جشن‌آوری اجداد و نیاکان بود

 و چنان می‌پنداشتند که در پنج شب متوالی، ارواح طیبه مردگان،

 برای دیدار وضع زندگی و احوال باز ماندگان به زمین فرود آمده و

 در خانه و آشیانه خویش مشغول تماشا و سرکشی می‌شوند

، اگر خانه تمیز و پاک بود، ارواح مسرور بر می‌گردند، اما در غیر

 این صورت، آنان غمگین و ناراحت بر‌می‌گردند.


4. روایتی دیگر می‌گوید که نیشکر را جمشید(2)، در این روز

 پیدا کرد و مردم از کشف و خاصیت آن متحیر شدند. سپس

جمشید دستور داد تا از شهد آن شکر ساختند و به مردم

هدیه دادند. آن روز را «نوروز» نامیدند.


5. می‌گویند: اهریمن، بلای خشکسالی و قحطی را بر کره

 زمین فرو نشانید، اما جمشید به جنگ با اهریمن پرداخت

وعاقبت اورا شکست داد. آن‌گاه خشکسالی و قحطی را از

ریشه خشکانید و به زمین باز گشت. با بازگشت وی، درختان

و هرنهال و چوب خشکی سبز شد. بسا مردم این روز را

«نوروز» خواندند و هر کس به یمن و مبارکی، در تشتی جو

 کاشت و این رسم سبزی نشانیدن درایام نوروز از آن زمان

تا به امروز باقی مانده است.


6. بیرونی در آثار الباقیه‌(3) می‌نویسد: «از آداب جشن نوروز این

 بود که در صحن هر‌خانه به هفت ستون، هفت رقم از غلات

 می‌کاشتند و هر‌یک از آنها که بهتر می‌رویید، دلیل ترقی و

خوبی آن نوع غله می‌دانستند».
در المحاسن و الاضداد نوشته شده: «بیست و پنج روز قبل

 از نوروز در صحن کاخ سلطنتی، دوازده ستون از خشت خام

 برپا می‌شد که بر هر‌یک از آنها یکی از حبوبات را می‌کاشتند

 و آنها را نمی‌چیدند مگر با نغمه‌سرایی و خواندن آواز. در

ششمین روز نوروز این حبوب را می‌کندند و در مجلس

پراکنده می‌نمودند وتا شانزدهم فروردین که مهر روز نام

دارد آن را جمع نمی‌کردند(4).


تقسیم روزهای ماه فروردین:

در عهد باستان مراسم جشن نوروز به مدت 21‌روز برگزار

 می‌گردید که در هر روز برنامه‌یی خاص انجام می‌گرفت.


1. از اول تا روز سوم برای دید و بازدید خویشاوندان و بزرگان.

 
2. از روز سوم الی روز ششم فروردین، دید و بازدید همگانی

 و برگزاری جشن رپیثون.
3. از روز ششم الی روز نهم، برای اجرای جشن خوردادگان.


4. از روز نهم الی سیزدهم، بار عام شاهی برای پذیرفتن

عموم طبقات هر یک به‌نوبه خود بود.


5. ازروز سیزدهم الی روز نوزدهم، برای تفریحگاههای

 خارج از شهر.
6. ازروز نوزدهم الی بیست و یکم، برای اجرای مراسم

جشن فروردگان
7. روز بیست و یکم پایان جشن و مخصوص تفریح و

گردش در خارج از شهر است(5).
در یک تقسیم‌بندی دیگر، فروردین به شش قسمت تقسیم

 می‌گردید:
1. پنج روز اول به پادشاه و اشراف مربوط بود و آنها جشن

 ویژه داشتند.
2. پنج روز دوم برای بخشش اموال ودریافت هدایای نوروزی

 از طرف پادشاه.
3. پنج روز سوم متعلق به خدمتگزاران بود.


4. چهارمین پنج روز به خواص تعلق داشت.
5. پنج روز پنجم به لشکریان.


6. ششمین قسمت پنج روزه به رعایا اختصاص داشت(6).


این تقسیم‌بندی به قول جاحظ در المحاسن الاضد زمان

جمشید و به قول بیرونی در آثارالباقیه بعد از جمشید و

 بنا به نظر ذبیح‌الله صفا در زمان ساسانیان معمول بوده است.


نقسیم‌بندی دیگر هم وجود داشته است که به نوروز خاصه

 و نوروز عامه تقسیم می‌شده. پنج روز اول را نوروز عامه

 و بقیه روزهای نوروز را نوروز خاصه می‌گفتند.


نوروز در عهد هخامنشیان و ساسانیان

در تخت‌جمشید در آغاز سال نو بهاری، مراسم عظیمی

 برگزار می‌شد. در این مراسم شاه، نمایندگان هر قوم و

 ملت را به حضور می‌پذیرفت و هدایایی از سوی آنان

دریافت می‌کرد. حجاریهای باقیمانده در تخت‌جمشید

 حاکی از برگزاری این جشن است(7).
جشن نوروز در زمان ساسانیان بیش از همه زمانها

از رونق و شکوه بهره‌مند بود، به‌طوری که هدایایی که

شاهان ساسانی در مدت جشن دریافت می‌کردند،

در آمد بسیار مهمی بود، و برای یک ماه فروردین ادامه

 داشته است. ابوریحان بیرونی می‌گوید:


«گویند کسی که دو نوروز را(نوروز عامه وخاصه) بهم

 متصل نمود هرمز پور شاپور پهلوان است که او هم

 ایامی را که میان این دو عید بود عید گرفت.


بیرونی در آثارالبلاغه می‌نویسد: «روز ششم فروردین

 نوروز بزرگ است و نزد ایرانیان جشن بزرگ می‌باشد.

 گویند خداوند در این روز مشتری بیافرید و فرخنده‌ترین

 ساعتهای آن روز ساعت مشتری است. زرتشتیان

 می‌گویند زردتشت در این روز توفیق یافت که با خداوند

 مناجات کند و کیخسرو در این روز به آسمان عروج کرد و

در این روز برای ساکنان کره زمین سعادت قسمت می‌کنند

 و از این‌جاست که ایرانیان این روز را امید نام نهاده‌اند».


در برهان قاطع چنین می‌نویسد: «… و نوروز خاصه روزی

است که نام آن روز خرداد است و آن روز ششم فروردین

ماه می‌باشد و در آن روز هم جمشید بر تخت نشست

 و خاصان را طلبید و رسمهایی نیکو گذاشت و گفت:

 «خدای متعال شما را خلق کرده است، باید که به آبهای

 پاکیزه تن بشویید و غسل کنید و به سجده و شکر او

مشغول باشید و هر سال در این روز به همین

دستور عمل نمایید». و این روز را بنابراین نوروز

 خاصه خوانند و گویند آکاسره هر‌سال از نوروز

عامه تا نوروز خاصه که 6 روز باشد حاجتهای

 مردمان را آزاد کردندی و مجرمان را عفو فرمودندی و به شادی مشغول بودندی».
در روز ششم که جشن نوروز خاصه بود، شاه در قصر

 با محرمان خود به شادمانی می‌پرداختند و این ایام تیره

پادشاه و نزدیکان او بود و از شوکت نزهت خاصی

برخوردار بوده است. از آداب این روز فال کوزه است،

 بدین ترتیب که یک روز قبل از جشن از اهالی خانه و دوستان

 و آنهایی که میل دارند در فال شرکت کنند، چیزهایی

 کوچکی می‌گیرند و آن را با پارچه سبز می‌پیچند و در یک

کوزه نو می‌اندازند و در کوزه را می‌بندند و در میان درخت

 «مورد»، همان درختی که به اهورامزدا تعلق دارد،

 می‌گذارند. بعد از چند ساعتی کوزه را بر می‌دارند و

 آن را در آتش بخور می‌دهند و بعد به دست دختری

 نابالغ می‌دهند و او یک یک از لوازم و اشیاء داخل کوزه

 را به دست می‌گیرد و منتظر می‌شود تا سایرین

 (یک نفر) شعر از بر بخواند. آن‌گاه که چکامه خوانده

می‌شود و وصف حال صاحب اثاثیه معلوم می‌شود،

 اشیاء را از درون کوزه، بیرون می‌آورد و به صاحب آن تحویل می‌دهد.

                                  نوروزتان خجسته باد  



لیست کل یادداشت های این وبلاگ